کی مقصر پایان تلخ رابطه ست؟!!! البته که هردو! هم اون کسی مقصره که به قول و تعهدش عمل نکرده، کسی که با یک رفتار غیرمسئولانه یه تعهد سرسری داده بدون اینکه به توان خودش آگاه باشه یا به پیامدهای این قول فکر کنه!
کسی که می دونسته توان انجام چنین تعهدی رو نداره و اصلن چنین شرطی رو ذره ای قبول نداره اما با پذیرش اون، به طرف مقابلش دروغ گفته و اونو فریب داده تا به خواست دل خودش یعنی ازدواج برسه! کسی که یه قول بی پشتوانه داده و یک نفر دیگه رو گرفتار خودش کرده و آینده و فرصت هاش رو ازش گرفته!
و هم اون کسی که شرط رو گذاشته!
کسی که در طول دوران آشنایی و نامزدی متوجه شده که نظرات، اعتقادات و ارزش های طرف مقابلش اینهمه باهاش متفاوته و بارها به خاطرش با هم مشاجره و قهر و دلخوری داشتن، دیده سبک زندگی پارتنرش با شرطش هم خوان نیست، اما بازم انتظار داره اون فرد یکهو و با یه شرط ازدواج، نظرش عوض بشه و تغییر کنه؟ _ اونی که انتظار داره یه نفر برای اینکه ثابت کنه عاشقشه، پا روی عقیده و نظرش بذاره و سال ها به خاطر اون بر ضد خواست دلش رفتار کنه؟ _ اونی که مدهوش این جمله شده که “به خاطر تو قبوله” و حواسش نبوده، بعد از ازدواج مجبور میشه هر روز اینو تحمل کنه که همسرش سرش منت بذاره و بگه “به خاطر تو سوختم!” ، “به خاطر تو باختم!” _ اونی که با ساده لوحی خودش رو گول زده و فکر نکرده اون فشاری که همسرش برای قورت دادن خواسته ها و سرکوب باور و ارزش هاش(کاری به درست و غلط بودنشون نداریم) داره تحمل میکنه، روی احساسش به اون چه اثر منفی میذاره! پس اونی که شرط رو میذاره و اونی که شرط رو قبول میکنه، هردو دارن چشم شون رو روی واقعیت ها میبندن و مقصر پایان تلخ رابطه شون هستن. واقعیت ِ وجود چراغ قرمزهایی در رابطه که به اسم عشق اما به دلیل عادت و وابستگی، نادیده گرفته شدن! واقعیت اینکه تغییر دادن دیگری و اصلاح باورهاش از کنترل ما خارجه و ما خیلی هنر کنیم شاید بتونیم یه کم خودمون رو تغییر بدیم و اصلاح کنیم! پس بهتر نیست به جای تعهد گرفتن هایی که مثل چک بی محل می مونن، تمرکزمون رو در دوره آشنایی روی شناخت بیشتر از هم بذاریم و طرف مقابل رو همونطور که هست و سال ها بوده و دوست داره که باشه، قبول یا رد کنیم؟
بیایید با هم چند مثال واقعی رو مرور کنیم:
مثال۱:
هربار می رفتیم مهمونی دوست پسرم به من گیر میداد که روسری سرت کن! دامن بلند بپوش!
منم از روز اول بهش گفتم که با حجاب مشکل دارم گفتم شرط ازدواجم اینه که از من نخوای مثل مادر و خواهرت چادر سر کنم گفت باشه هرجور تو بخوای! حالا هنوز یکسال از عروسی نگذشته داره منو دیونه میکنه میگه من دوست دارم زنم حجاب کامل داشته باشه!
مثال۲:
تو دوران نامزدی بود که دانشگاه قبول شدم همون موقع اخماش رفت تو هم؛ کلافه بود. بهش گفتم من عاشق درس خوندنم، عاشق کار کردنم اگه تو مخالفی همین حالا بگو راهمونو سوا کنیم، گفت اگه تو اینو میخوای باشه اما حالا بعد عقد زده زیر حرفاش نمیزاره برم دانشگاه ثبت نام کنم میگه آخرش که چی باید بشینی و بچه بزرگ کنی!
مثال۳:
خانومم میدونست من با مادر پیرم زندگی میکنم، میدونست من ازش مراقبت میکنم، همون موقع هم همش غر میزد که چرا فقط تو با مادرتی مگه بقیه خواهر و برادرات رو مادرت نزاییده؟ سهم اونا چیه؟ منم گفتم شرط ازدواجم همینه که اونم بعد ازدواج بیاد با من و مادرم زندگی کنه! اما حالا هنوز یکسال نشده زده زیر حرفش پاشو کرده تو یه کفش که توی این خونه یا جای منه یا جای مادرت!
مثال۴:
قبل از ازدواج من به زنم گفته بودم از بچه دار شدن متنفرم من گفتم شرط ازدواجم اینه که هرگز بچه نخواد، اونم قبول کرد ولی حالا بعد سه سال زده زیر حرفش و هر چندوقت یه بار میگه من بچه میخوام یا میگه من به خاطر تو گفتم بچه نمی خوام!
میشه یه عالمه مثال دیگه ازین شرط و شروطی که دخترها و پسرها قبل از ازدواج برای هم میزارن و بعد قول شون رو میشکنن نمونه آورد.
به نظر شما که بیرون از ماجرا و بی طرف این جملات رو می خونید کدوم طرف مقصره؟ اونی که شرط گذاشته یا اونی که قولش رو شکسته؟
پ.ن. درباره کلمه “مقصر” یه توضیح لازمه: از نگاه مشاوره ای کلمه جایگزین اینه “سهم و مسئولیت” هرکدوم از طرفین درین مسئله بوجود آمده چه بوده؟ نظر شما چیست؟ در کامنت با اشتیاق خواهم خواند🌿
0 Comments